قاصدون



در کتاب حقیقة الامر این نکته را ذکر کرده است که ماء معین» در قرآن کریم اشاره به امام است و تاویل به علم و معرفت و محبت شده است.

پس این شعر منسوب به حضرت:

شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی»

معنی ظاهرش این است که هرگاه آب گوارایی نوشیدید، از لب تشنه حسین علیه السلام یاد کنید.

و معنی تاویلی اش این است که هر گاه از علوم قران و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بهره مند شدی، بگو: صلی الله علیک یا اباعبدالله»، چون از برکت امام حسین علیه السلام است که این بهره های به تو رسیده است.

ادامه مطلب

لسان اللّه امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود:

و اعلم ان کل عمل‏ نبات‏ و کل نبات لا غنى به عن الماء و المیاه مختلفة فما طاب سقیه طاب غرسه و حلت ثمرته و ما خبث سقیه خبث غرسه و أمرت ثمرته‏.

این سخن بسیار بسیار بلند است.

فرمود: هر عملى نباتى (گیاهی) است و نبات را از آب بى ‏نیازى نیست، و آب ها گوناگونند، آن نباتى که آب وى پاکیزه است غرس (نهال) وى پاک و میوه ‏اش شیرین شود و آن‏که آب وى بد، غرس وى بد و بارش تلخ گردد.
بارها از ما شنیده ‏اید که گفتیم اعمال شما بذرهایى است که در مزرعه جانتان مى‏ افشانید.

 

ادامه مطلب

ممکن است این پرسش پیش آید که چنان که گفته اند آثار و احکام مختلفند، زیرا مثلا آثار و احکام آتش احراق و اشراق و گرمى است، در صورتى که آثار و احکام آب سیلان و رطوبت و خنکى است و به همین قیاس است سایر اشیا که آثار و احکامشان با یکدیگر مختلفند، در صورتى که وجود حق یک حقیقت است که در آن به هیچ وجه اختلاف و تباین نیست، پس چگونه مبدأ این همه آثار متضاد و متباین مى شود و در یک زمان به صورت همه آنها ظاهر و در یک آن با همه آنها مقارن مى گردد؟
در پاسخ این پرسش، جناب ابن عربى و پیروانش براى تقریب این نکته باریک و ژرف عرفانى به اذهان و عقول مردمان عادى، با توجه به آیه مبارکه  و له المثل الأعلى فی السماوات و الأرض» ، به ذکر و ایراد امثالى محسوس پرداخته اند که امثال زیر از آن جمله اند:

1. مثال تابش نور بر آبگینه ها: هنگامى که آبگینه ها با رنگها و اندازه ها و اکوان و اوضاع مختلف در برابر آفتاب واقع مى شوند، نور آفتاب بر آن آبگینه ها مى تابد و به آن رنگهاى گوناگون در مى آید و به دیوارى که پشت آن آبگینه هاست مى افتد و با همه آن خصوصیات مختلف در آن دیوار نمایان مى گردد. پس ملاحظه شد با این که نور آفتاب در حد ذات خود از جمیع آن خصوصیات عارى و خالى مى باشد، با وجود این، تمام آن الوان و مقادیر و اوضاع به سبب آن نور ظهور مى یابند نه غیر آن.
پس ظهور آثار مختلف از شى ء واحد که واجد قوابل متعدد مى باشد و نیز مقارنه آن با آنها، جائز و بلکه واقع است که گفته اند:
آفتابى در هزاران آبگینه تافته
پس به رنگ هر یکى تابى عیان انداخته
جمله یک نور است، لیکن رنگهاى مختلف
اختلافى در میان این و آن انداخته 
و یا:
اعیان همه شیشه هاى گوناگون بود
کافتاد بر آن پرتو خورشید وجود
هر شیشه که سرخ بود یا زرد و کبود
خورشید در آن هم به همان شکل نمود
وجه تمثیل: اعیان ثابته که گفته شد صور علمى ازلى حقند، به منزله آن آبگینه ها هستند و الوان و اکوان و اوضاع و سایر خصوصیات آنها، مانند آثار و احکام آن اعیانند که اشاره شد، هر یکى از آن اعیان، آثار و احکامى خاص خود دارد که دیگرى آن را ندارد همان طور که آن آبگینه ها هر یکى رنگى، وضعى و شکلى و اندازه اى مخصوص به خود دارد که دیگرى آن را ندارد، و مبدئیت وجود حق تعالى نسبت به آثار و احکام اعیان ثابته در خارج، مانند اشراق نور آفتاب است بر آن آبگینه ها، و دیوارى که پشت آن آبگینه ها مفروض است، به مثابه عالم خارج است که مقابل ذهن است و نورى که به الوان و اشکال آن آبگینه ها درآمده، یعنى انوار مختلف محسوس، به منزله موجودات مختلف خارجى است.
نتایج: از مقال و مثال مذکور مى توان نتایج زیر را به دست آورد:
اولا، هر یک از موجودات خارجى در واقع دو چیز است: یکى اثر عین ثابت و یا ماهیت، و دیگرى مبدأ مقارن آن، بنابراین موجودات خارجى را دو جهت است:
یکى جهت خلقیت و امکان و عبودیت که جهت ماهیت است و آن را فرق گویند و هر کس که این جهت را عین بارى تعالى بداند کافر باشد، که جهت مذکور امکان صرف و عبودیت محض است، و دیگرى جهت مبدئیت که جهت حقیقت وجوب و ربوبیت است و آن را جمع گویند.
ثانیا، نورى که بر دیوار پشت افتاده و به رنگهاى گوناگون ظاهر شده، موجود خارجى است نه غیر آن، و آنچه وقوعش بر دیوار مذکور محقق است، فقط نور است، و رنگهایى که در وى روى نموده است، معدوم موجودنما و موهوم محقق الفناست. نوریت جهت جمع است و لونیت جهت فرق است، و موجود خارجى میان این دو جامع، و در معنى میان وجوب و امکان، واسطه و برزخ است، پس نه واجب ممکن مى شود و نه ممکن واجب مى گردد. جاهلان میان نور و لون و ماهیت و مبدأ فرق نمى گذارند و آنها را یکى مى پندارند، اما عارفان نور را نور، لون را لون، ماهیت را ماهیت و مبدأ را مبدأ مى شناسند، و در نتیجه کثرت را در احکام مى بینند نه در ذات، که به خوبى واقف مى باشند که تکثر و تغیر در احکام در وحدت ذات اثر نمى نماید که ذات، متعالى و متقدس از تکثر و تغیر مى باشد و اگرچه به نظر متکثر و متغیر مى نماید، همان طور که نور، در حقیقت به الوان آبگینه متلون نمى باشد و لو در ظاهر چنین مى نماید. بالاخره عارف کاشف، بین جمع و فرق خلط نمى کند و همچنان عبد را عبد، و رب را رب مى شناسد و مترنم مى شود که:
العبد عبد و الرب رب _  فلا تغالط و لا تخلط
       
2. مثال شراب و جام:
ادامه مطلب

غزل ای دوست علامه حسن زاده آملی
دارم هوس وصالت ای دوست / دائـم منـم و خیالت ای دوسـت
ایـن مرغ زجــال هــا رهـیــده / افتاده عجب به جالت ای دوست
رنـدی چـو مـرا بـدیـد این حال / گفتا که خوشا به حالت ای دوست
در چـال فتــاده ای ولیــکــن / پـرواز دهـنـد وبالت ای دوست
پــرواز بـرون ز حــد احـصــا / آنی چو هزار سالت ای دوست
دیــده به امیــد ایـن نویــدش / دارم به ره نوالـت ای دوسـت
در خـواب روم مـگـر که بیـنم / باچشم دگر جمالت ای دوست
در وصف تو هرکه را که دیدم / مات توبدست ولالت ای دوست
ای آنکه مجــره هست و بیضا / تصویر زخط وخالت ای دوست
ای آنــکه زمیـن وآسـمان ها / ظلی بود از ظلالت ای دوست
ای نــور روان ودیــدگــانــم / هرگز نبود ظلالت ای دوست
در آیــنــه دل حــســن نــه / عکس رخ بی مثالت ای دوست

کتاب قانونچه فی الطب» اثر محمود بن محمد چغمینی خوارزمی (745ق) است که در علم طب نوشته شده است و به نوعی خلاصه کتاب قانون شیخ الرییس ابن سینا است. این کتاب ارزشمند در حوزه های علمیه قدیم در سیر علمی طب، به عنوان اولین کتاب درسی خوانده میشده است.
برای اولین بار در اینترنت، میتوانید بهترین نسخه قانونچه فی الطب را از سایت قاصدون دانلود کنید.

این نسخه نفیس به وسیله محمد عبد الاحد در سال 1908 میلادی تصحیح شده و به تحشیه ابی داود عبد الله الفنجانی در سال 1326 قمری، به ضمیمه "رساله قهریه بقراط" در مطبعه مشتاق کتابخانه کویته پاکستان انتشار یافته است. این نسخه که مورد وثوق اهل فن است کم غلط ترین نسخه قانونچه است.

دانلود کتاب قانونچه فی الطب:

ادامه مطلب

بود مرد تمامی آن که از تنها نشد تنها

به تنهایی بود تنها و با تنها بود تنها

دیوان اشعار علامه حسن زاده آملی

توضیح:

مصرع اول: تنهای اول جمع است و تنهای دوم مفرد.

مصرع دوم: تنهای اول مفرد و تنهای دوم و سوم جمع و تنهای چهارم مفرد است.

معنای شعر:

مرد تمام آن نیست که از با تن ها بودن تنها باشد، زیرا که باید با جمعیت و اجتماع باشد و نیازمند به معیشت و زندگی در بین همه است، بلکه فرد تمام کسی است که به تنهایی همه است و در عین حالی که با همه است بی همه است و خودش با تنها تنها و یکی است.

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یادیاران بادجان تولیدی جارودستی مجله زناشویی بامشاد فارس وبلاگ وبگردی دنیایِ کوچکِ من:) کوثرنامه وبسایت تفریحی و سرگرمی تیک تاک خرید ,فروش ,سفارش, قیمت فینگرفود در تهران دانلود رایگان فیلم و سریال با لینک مستقیم